طبقات اجتماعی از دیدگاه افلاطون - بختیار پاک نیا

مقدمه

     افلاطون به دنبال بنا نهادن مدینه فاضله ایست که برآن نظم وهماهنگی وانسجام خردمندانه حاکم باشدوبه نظر افلاطون چنین مدینه که درآن مفاسد اجتماعی به حداقل ممکن می رسد دارای چهاراصل یاویژگی کلی میباشد که این چهار اصل کلی حاکم بر مدینه فاضله عبارتند از 1-حکمت 2-شجاعت 3-خویشتن داری 4- عدالت    به عقیده افلاطون حاکمیت هریک ازاین چهار اصل حاکمیت اصول دیگررادرپی خواهدداشت به نظر افلاطون دولت شهر یا مدینه فاضله ای که به دنبال احیاء آن هستیم باید بر تمام زوایا ی آن حسن تدبیر مشهود وملموس باشد امااین حسن تدبیر نه از جهل ونادانی بلکه ازحکمت و دانایی سرچشمه میگیرد ودر اینجا باید تصریح نمود که افلاطون مبان فن که جمع آن فنون است با حکمت دانایی کاملا قائل به تمایزاست چرا که بعنوان مثال کشاورزی –تجارت-  موسیقی و غیره فن محسوب میشوند ولی حکمت ودانایی به حساب نمی آیند خلاصه مطلب اینکه به نظر افلاطون حکمت با دانایی عبارت است ازاشراف ودید کلی نسبت به تمام ابعاد جهان هستی وهر موجودی رادر جایگاه واقعی خود شناختن ونسبت به آن علم وآگاهی داشتن که چنین علمی ودانشی فقط در نزدحکیمان یافیلسوفان میتوان یافت به همین جهت از دیدگاه افلاطون همهافرادی که درمدینه فاضله یا دولت شهر زندگی می کنند لیاقت وشایستگی زمامداری ورهبر مدینه فاضله را ندارند که به اعلاترین وبالاترین درجه علم ودانایی یعنی حکمت رسیده باشند تا بتوانند حسنتدبیر را بر همه زوایای مدینه فاضله حاکم کنندبه همین جهت است که افلاطون در همین باب جمله معروفی دارد که میگویند برای حسن تدبیر مدینه فاضله یا باید حاکمان خود حکیم باشند یا اینکه حکیمان برمدینه فاضله حکیم باشند پس افلاطون برای فرد یا افراد حاکم بر جامعه نام برده ایم لازم وضروری میداند واز میان این صفات ،صفت حکمت ودانایی رادر راس همه صفات قرار میدهد وتنها صفت خاص حاکمان مدینه فاضله میداند

ادامه مطلب ...